••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

مطالب مذهبی

 ۱۰ حدیث گرانبها در باب عشق(زمینی)

۱

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ .
امام على عليه السلام : هجران، كيفر عشق است
۲
رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِشقُ مِن غَيرِ ريبَةٍ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : عشقِ پاك ، كفّاره گناهان است .

۳
عنه عليه السلام :كَم مِن صَبابَةٍ اُكتُسِبَت مِن لَحظَةٍ .
امام على عليه السلام : چه عشق هايى كه از يك نگاه ، حاصل شد!
۴
الإمام علي عليه السلام :رُبَّ صَبابَةٍ غُرِسَت مِن لَحظَةٍ .
امام على عليه السلام : چه بسيار عشق هايى كه از يك نگاه ، بذر آن كاشته شد!

۵
رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :حُبُّكَ للشَّيْء يُعْمي و يُصِمُّ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : عشق تو به چيزى، كور و كرت مى كند.
۶
الإمامُ الرِّضا عليه السلام :الحُبُّ داعي المَكارِهِ.
امام رضا عليه السلام : عشق و محبّت، مايه گرفتاريهاست.

۷
رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ ماتَ ، ماتَ شَهيدا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه عاشق شود و خود را پاك نگه دارد و با اين حال بميرد، شهيد مرده است.
۸
.عنه عليه السلام :إنَّ المَودَّةَ يُعَبِّرُ عنها اللِّسانُ ، و عنِ المَحبَّةِ العَيْنانِ .
امام على عليه السلام : دوستى را زبان ابراز مى كند، و عشق و محبّت از چشمها پيداست.

۹
رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَستَشيروا أهلَ العِشقِ فَلَيسَ لَهُم رَأيٌ ، وإنَّ قُلوبَهُم مُحتَرِقَةٌ ، وفِكَرَهُم مُتَواصِلَةٌ ، وعُقولَهُم سالِبَةٌ.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : از عشق پيشگان ، مشورت نخواهيد ؛ چراكه آنان ، رأيى ندارند و دل هايشان سوزان و فكرشان جاى ديگر است و خردهايشان از آنان گرفته شده است .
۱۰
عنه عليه السلام :عَينُ المُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ ، واُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ .
امام على عليه السلام : ديده عاشق ، از ديدن عيب هاى معشوق ، كور است و گوش او ، از شنيدن زشتىِ معايبش ، كَر .

 

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 27 مهر 1399برچسب:سخن,گرانبها,حدیث,روایت,پیامبر,امام علی,امام رضا علیه السلام,حضرت محمد,مطالب مذهبی, ساعت 14:33 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

ابراهیم خلیل الله

عنوان "خلیل الله" امتیازی است برای حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) که در قرآن نیز به آن اشاره شده است که می‌فرماید:«وَ مَنْ اَحْسَنُ دینًا مِمَّنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفًا وَ اتَّخَذَ اللّهُ اِبْراهیمَ خَلیلاً»«دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم (علیه‌السّلام) گردد؟ و خدا ابراهیم (علیه‌السّلام) را به دوستیِ خود، انتخاب کرد».


موسی کلیم الله

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: خداوند به حضرت موسی بن عمران (علیه‌السّلام) وحی کرد: «ای موسی! آیا می‌دانی که چرا تو را برای هم کلامی خودم برگزیدم، نه دیگران را؟! » (با تو هم سخن شدم و تو به مقام کلیم الله» نائل شدی)موسی (علیه‌السّلام) عرض کرد: «نه، راز این مطلب را نمی‌دانم!»خداوند، به او وحی کرد: «ای موسی! من بندگانم را زیر و رو (و بررسی کامل) نمودم در میان آنها هیچکس را در برابر خودم، متواضع‌تر و فروتن‌تر از تو ندیدم.«یا موسی انک اذا صلیت، وضعت خدک علی التراب؛ ‌ای موسی! تو هرگاه، نماز می‌گزاری، گونه خود را روی خاک می‌نهی و چهره‌ات را روی زمین می‌گذاری.» به این ترتیب، در می‌یابیم که عالی‌ترین مرحله عبادت، کوچکی نمودن بیشتر در برابر خدا است.


عیسی روح الله

در قرآن کریم، آیه ای وجود دارد که در معرفی این پیامبر الهی بیان می دارد که: "إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْه‏"  یعنی همانا مسیح، عیسی بن مریم فرستاده پروردگار و کلمه و روح اوست که در مریم دمیده شده است.

 

+ نوشته شده در یک شنبه 6 مهر 1399برچسب:مطالب مذهبی,حضرت ابراهیم,خلیل الله,حضرت موسی,کلیم الله,حضرت عیسی,روح الله, ساعت 21:20 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

روزى پيامبر اكرم  صلى الله عليه و آله و سلم  از راهى مى گذشت ، شيطان را ديد كه خيلى ضعيف و لاغر شده ، از او پرسيد؛ چرا اين قدر ضعيف گشته اى ؟شيطان گفت : يا رسول الله ؛ از دست امت شما رنج مى برم و در زحمت هستم .پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم  فرمودند: مگر امت من با تو چه مى كنند كه رنج مى برى ؟ شيطان گفت : چون كه آنها شش خصلت دارند كه من نمى توانم اين شش خصلت را در آنها ببينم .

1. هر كجا به هم مى رسند، سلام مى كنند.
2. با هم مصافحه مى كنند.
3. براى هر كارى كه مى خواهند انجام دهند در آن انشاء الله مى گويند.
4. استغفار مى كنند و با گفتن اين جمله سعى و تلاش مرا باطل مى كنند.
5. هر وقت نام مبارك شما را مى شنوند بر شما صلوات مى فرستند.
6. در ابتداى هر كارى كه مى خواهند انجام دهند قبل از شروع به آن كار ((بسم الله الرحمن الرحيم )) مى گويند.
+ نوشته شده در شنبه 28 دی 1398برچسب:مطالب مذهبی,شیطان,ابلیس,پیامبر اسلام,حضرت محمد,بسم الله,صلوات,آل محمد,انشاءالله,مصافحه,سلام, ساعت 15:14 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ - يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ - وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ - يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ - يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ - أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ - أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ - وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ - هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ - ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ - أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ - لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى

 و درود خدا بر او، فرمود: (امام عليه السّلام، وقتی از جنگ صفّين برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسيد رو به مردگان کرد.)
ای ساکنان خانه‌های وحشت زا، و محلّه‌های خالی و گروهای تاريک، ای خفتگان در خاک، ای غريبان، ای تنها شدگان، ای وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پی شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد. امّا خانه‌هايتان ديگران در آن سکونت گزيدند و امّا زنانتان با ديگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در ميان ديگران تقسيم شد اين خبری است که ما داريم، حال شما چه خبر داريد
(سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانيد که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر می‌دادند که: بهترين توشه، تقوا است.
(اخلاقی، معنوی)


وَ قَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ - لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ

و درود خدا بر او، فرمود: خدا را فرشته‌ای است که هر روز بانگ می‌زند: بزاييد برای مردن، و فراهم آوريد برای نابود شدن، و بسازيد برای ويران گشتن.
(اخلاقی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ - وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ - فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ - وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ - وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً - وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً - وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ - وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى - وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى - وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى - وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ

و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخيل: به سوی فقری می‌شتابد که از آن می‌گريزد، و سرمايه‌ای را از دست می‌دهد که برای آن تلاش می‌کند. در دنيا چون تهيدستان زندگی می‌کند، امّا در آخرت چون سرمايه‌داران محاکمه می‌شود. و در شگفتم از متکبّری که ديروز نطفه‌ای بی‌ارزش، و فردا مرداری گنديده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرينش پديده‌ها را می‌نگرد و در وجود خدا ترديد دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را می‌بيند و مرگ را از ياد برده است، و در شگفتم از آن کس که پيدايش دوباره را انکار می‌کند در حالی که پيدايش آغازين را می‌نگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنی، را آباد می‌کند امّا جايگاه هميشگی را از ياد برده است. 
(اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی) 
 

وَ قَالَ ع تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ - فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ - أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ 

و درود خدا بر او، فرمود: در آغاز سرما خود را بپوشانيد، و در پايانش آن را دريابيد، زيرا با بدن‌ها همان می‌کند که با برگ درختان خواهد کرد: آغازش می‌سوزاند، و پايانش می‌روياند.
(عملی، بهداشتی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ - كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ - وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ - وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ - نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ - ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ -

 و درود خدا بر او، فرمود: (در پی جنازه‌ای می‌رفت و شنيد که مردی می‌خندد.) گويی مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا اين مردگان مسافرانی هستند که به زودی باز می‌گردند، در حالی که بدن‌هايشان را به گورها می‌سپاريم، و ميراثشان را می‌خوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه‌ايم آيا چنين است، که اندرز هر پند دهنده‌ای از زن و مرد را فراموش می‌کنيم و خود را نشانه تيرهای بلا و آفات قرار داديم.
(اخلاقی، اجتماعی)
 


وَ قَالَ ع غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: غيرت زن، کفر آور، و غيرت مرد نشانه ايمان اوست.
(علمی، اخلاقی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن فرصت، اندوهبار است.
(اخلاقی)
 


وَ سُئِلَ ع عَنْ قُرَيْشٍ فَقَالَ - أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ‏ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ - نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ - وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً - وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا - وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا - وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا - وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ - وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ

 و درود خدا بر او، فرمود: (از قريش پرسيدند) امّا بنی مخزوم، گل خوشبوی قريشند، و که شنيدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم، امّا بنی عبد شمس دورانديش‌تر، و در حمايت مال و فرزندان توانمندترند که به همين جهت بد انديش‌تر و بخيل‌تر می‌باشند، و امّا ما (بنی هاشم) آنچه را در دست داريم بخشنده‌تر، و برای جانبازی در راه دين سخاوتمندتريم. آنها شمارشان بيشتر امّا فريب کارتر و زشت روی‌ترند، و ما گوياتر و خيرخواه‌تر و خوش‌روی تريم.
(علمی، اجتماعی، تاريخی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ - ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ - وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ - فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ

 و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه نيکوکاری بر روزگار و مردم آن غالب آيد، اگر کسی به ديگری گمان بد برد، در حالی که از او عمل زشتی آشکار نشده ستمکار است، و اگر بدی بر زمانه و مردم آن غالب شود، و کسی به ديگری خوش گمان باشد، خود را فريب داد.
 
(اخلاقی، اجتماعی)


وَ قَالَ ع كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ - وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ - وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ

و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا کسی که با نعمت‌هايی که به او رسيده، به دام افتد، و با پرده‌پوشی بر گناه، فريب خورد، و با ستايش شدن، آزمايش گردد، و خدا هيچ کس را همانند مهلت دادن، نيازمود.
(اعتقادی، اخلاقی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ - وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ

 و درود خدا بر او، فرمود: فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن کس که در اجرای حق مدارا نکند، سازشکار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد.
(سياسی، اعتقادی)
 


مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً و قد يؤول ذلك على معنى آخر ليس هذا موضع ذكره

 و درود خدا بر او، فرمود: هر کس ما اهل بيت پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنی آماده انواع محروميّت‌ها باشد) 
«اين کلمات را به معانی ديگری تفسير می‌کنند که اينجا جای ذکر آن نيست»
(اعتقادی، سياسی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ - إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: مردم برای اصلاح دنيا چيزی از دين را ترک نمی‌گويند، جز آن که خدا آنان را به چيزی زيانبارتر دچار خواهد ساخت.
(اخلاقی، اعتقادی)
 


وَ قَالَ ع لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ - هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ - وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا - فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ - وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ - وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ - وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ - وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ - وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ - وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ - وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى - وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ - - وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ - وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ - وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ - فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ

و درود خدا بر او، فرمود: به رگ‌های درونی انسان پاره گوشتی آويخته که شگرف‌ترين اعضای درونی اوست، و آن قلب است، که چيزهايی از حکمت، و چيزهايی متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل اميدی پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدی بر آن چيره شود، تأسّف خوردن آن را از پای در آورد، اگر خشمناک شود کينه‌توزی آن فزونی يابد و آرام نگيرد، اگر به خشنودی دست يابد، خويشتن داری را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشی برسد، دچار غفلت زدگی شود، و اگر مالی به دست آورد، بی‌نيازی آن را به سرکشی کشاند، و اگر مصيبت ناگواری به آن رسد، بی‌صبری رسوايش کند، و اگر به تهيدستی مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگی بی‌تابش کند، ناتوانی آن را از پای درآورد، و اگر زيادی سير شود، سيری آن را زيان رساند، پس هر گونه کند روی برای آن زيانبار، و هر گونه تندروی برای آن فساد آفرين است.
(علمی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ - وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ - وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ - يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ‏ مَنّاً - وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ - فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ - وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ


و درود خدا بر او، فرمود: روزگاری بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذاری، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهی خردسالان، و برتری خواجگان اداره می‌گردد.
(سياسی، علمی، تاريخی) 
 


وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ لَيْلَةٍ - وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِي النُّجُومِ - فَقَالَ لِي يَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ - فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ قَالَ يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا - الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ - أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً - وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً - وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً - ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ - يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ - فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ - إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً - أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كَوْبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ - وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ - وَ الْكَوْبَةَ الطُّنْبُورُ

 و درود خدا بر او، فرمود: (از نوف بکّالی نقل شده، که در يکی از شب‌ها، امام علی عليه السّلام را ديدم برای عبادت از بستر برخاست، نگاهی به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابی يا بيدار گفتم: بيدارم. فرمود: ای نوف خوشا به حال آنان که از دنيای حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند که زمين را تخت، خاک را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس روئين خود قرار دادند، و با روش عيسای مسيح با دنيا بر خورد کردند. 
ای نوف همانا داوود پيامبر (که درود خدا بر او باد) در چنين ساعتی از شب بر می‌خاست، و می‌گفت: «اين ساعتی است که دعای هر بنده‌ای به اجابت می‌رسد، جز با باج گيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهای انتظامی حکومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل».
(اخلاقی، تربيتی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ - فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون روايتی را شنيديد، آن را بفهميد عمل کنيد، نه بشنويد و نقل کنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند.
(علمی، اجتماعی، تربيتی)
 


وَ قَالَ ع وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ - فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي - وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ - اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ

 و درود خدا بر او، فرمود: (آنگاه که گروهی او را ستايش کردند فرمود:)
بار خدايا تو مرا از خودم بهتر می‌شناسی، و من خود را بيشتر از آنان می‌شناسم، خدايا مرا از آنچه اينان می‌پندارند، نيکوتر قرار ده، و آنچه را که نمی‌دانند بيامرز
(معنوی)
+ نوشته شده در پنج شنبه 3 مرداد 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اجتماعی,علمی,تربیتی,معنوی,روایت,عمل,گوش دادن,راوی,ستایش, ساعت 10:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ - فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ - وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ - وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ - فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ - وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ - 

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند «خير» چيست فرمود) خوبی آن نيست که مال و فرزندت بسيار شود، بلکه خير آن است که دانش تو فراوان، و بردباری تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سر فراز باشی، پس اگر کار نيکی انجام دهی شکر خدا به جا آوری، و اگر بد کردی از خدا آمرزش خواهی. در دنيا جز برای دو کس خير نيست. يکی گناه کاری که با تو به جبران کند، و ديگر نيکوکاری که در کارهای نيکو شتاب ورزد.
(اخلاقی، تربيتی) 
 


وَ قَالَ ع إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ - ثُمَّ تَلَا إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ - وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الْآيَةَ - ثُمَّ قَالَ إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ - وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: نزديک‌ترين مردم به پيامبران، داناترين آنان است، به آنچه که آورده‌اند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «همانا نزديک‌ترين مردم به ابراهيم آنانند که پيرو او گرديدند، و مؤمنانی که به اين پيامبر خاتم پيوستند» (سپس فرمود) دوست محمّد صلّی اللّه عليه و آله و سلّم کسی است که خدا را اطاعت کند هر چند پيوند خويشاوندی او دور باشد، و دشمن محمّد صلّی اللّه عليه و آله و سلّم کسی است که خدا را نافرمانی کند، هر چند خويشاوند نزديک او باشد.
(اخلاقی، علمی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ - وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: فقيه کامل کسی است که مردم را از آمرزش خدا مأيوس، و از مهربانی او نوميد نکند، و از عذاب ناگهانی خدا ايمن نسازد.
(علمی، اعتقادی)
 


وَ قَالَ ع أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ - وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ

 و درود خدا بر او، فرمود: بی‌ارزش‌ترين دانش، دانشی است که بر سر زبان است، و برترين علم، علمی است که در اعضا و جوارح آشکار است.
(علمی، تربيتی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ - وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ


و درود خدا بر او، فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است.
(و نقل شده که تجربه پيران از آمادگی رزمی جوانان برتر است)
(اخلاقی، تجربی) 
 


وَ حَكَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع أَنَّهُ قَالَ - كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ - وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ - أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص - وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى - وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ - وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ قال الرضي - و هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط

و درود خدا بر او، فرمود:
(امام باقر عليه السّلام از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل فرمود)
دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود: يکی از آن دو برداشته شد، پس ديگری را دريابيد و بدان چنگ زنيد، امّا امانی که برداشته شد رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم بود، و أمان باقی مانده، استغفار کردن است، که خدای بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمی‌کند در حالی که تو در ميان آنانی، و عذابشان نمی‌کند تا آن هنگام که استغفار می‌کنند» 
(اين روش استخراج نيکوترين لطايف معنی، و ظرافت سخن از آيات قرآن است).
(اخلاقی، معنوی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ - لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا - لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ - أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ - وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ - وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ - وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ


و درود خدا بر او، فرمود: شما را به پنج چيز سفارش می‌کنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل کنيد سزاوار است: کسی از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يکی سؤال کردند و نمی‌داند، شرم نکند و بگويد نمی‌دانم، و کسی در آموختن آنچه نمی‌داند شرم نکند، و بر شما باد به شکيبايی، که شکيبايی، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شکيبايی چونان بدن بی‌سر، ارزشی ندارد.
(اخلاقی) 
 


وَ قَالَ ع بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً

 و درود خدا بر او، فرمود: باقی ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام‌تر، و فرزندانشان بيشتر است.
(سياسی، نظامی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ع لِلسَّائِلِ الشَّامِيِّ لَمَّا سَأَلَهُ - أَ كَانَ مَسِيرُنَا إِلَى الشَّامِ بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ - بَعْدَ كَلَامٍ طَوِيلٍ هَذَا مُخْتَارُهُ - وَيْحَكَ لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً - لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ - وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ - إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً - وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً - وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً - وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً - وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً - وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا - ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ


و در جواب مردی شامی فرمود: (مرد شامی پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهی است امام با کلمات طولانی پاسخ او را داد که برخی از آن را برگزيديم) وای بر تو شايد قضاء لازم، و قدر حتمی را گمان کرده‌ای اگر چنين بود، پاداش و کيفر، بشارت و تهديد الهی، بيهوده بود خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختيار دارند، و نهی فرمود تا بترسند، احکام آسانی را واجب کرد، و چيز دشواری را تکليف نفرمود، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اکراه و اجبار اطاعت نمی‌شود، و پيامبران را به شوخی نفرستاد، و فرو فرستادن کتب آسمانی برای بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بی‌هدف نيافريد. اين پندار کسانی است که کافر شدند و وای از آتشی که بر کافران است.
(اعتقادی) 

وَ قَالَ ع الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ - فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ

و درود خدا بر او، فرمود: حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
(علمی، معنوی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ

و درود خدا بر او، فرمود: انسان با نفسی که می‌کشد، قدمی به سوی مرگ می‌رود.
(اخلاقی) 


وَ قَالَ ع إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: حوادث اگر همانند يکديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابی می‌کنند.
(اخلاقی، علمی، سياسی) 
+ نوشته شده در جمعه 28 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,سیاسی,علمی,انسان,مرگ,حادثه, ساعت 10:4 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً

و درود خدا بر او، فرمود: نادان را يا تندرو يا کند رو می‌بينی.
(اخلاقی، علمی) 

وَ قَالَ ع الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ - وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ - وَ يُبَاعِدُ الْأُمْنِيَّةَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ

 و درود خدا بر او، فرمود: دنيا بدن‌ها را فرسوده، و آرزوها را تازه می‌کند، مرگ را نزديک و خواسته‌ها را دور و دراز می‌سازد، کسی که به آن دست يافت خسته می‌شود، و آن که به دنيا نرسيد رنج می‌برد.
(اخلاقی، علمی)
+ نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,علمی,نادان,تندرو,کنرو,دنیا,بدن,آرزو,مرگ, ساعت 11:19 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نا اهل است.
(اخلاقی، اجتماعی) 

وَ قَالَ ع الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى

و درود خدا بر او، فرمود: عفّت ورزيدن زينت فقر، و شکرگزاری زينت بی‌نيازی است.
(اخلاقی، اجتماعی) 
+ نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,اجتماعی,حاجت,نا اهل,عفت,فقر,شکر گزاری,بی نیازی, ساعت 10:50 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِذَا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا - وَ إِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِي عَلَيْهَا - وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِكَ لِلْبَادِئِ

و درود خدا بر او، فرمود: چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش کن، و چون به تو احسان کردند، بيشتر از آن ببخش. به هر حال پاداش بيشتر از آن آغاز کننده است.

(اخلاقی، اجتماعی) 
 


وَ قَالَ ع أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ

و درود خدا بر او، فرمود: اهل دنيا سوارانی در خواب مانده‌اند که آنان را می‌رانند.
(اخلاقی) 
+ نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,اجتماعی,احسان,بخشش,پاداش,اهل دنیا,سواران,خواب, ساعت 9:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ


و درود خدا بر او، فرمود: ثروت، ريشه شهوت‌هاست.

 
(اخلاقی) 

وَ قَالَ ع اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ

و درود خدا بر او، فرمود: زبان تربيت نشده، درنده‌ای است که اگر رهايش کنی می‌گزد.

(اخلاقی، تربيتی) 
+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,تربیتی,ثروت,شهوت,زبان,بی تربیت,درنده, ساعت 11:3 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 اداي شهادت

در حالات مرحوم حاجي كلباسي آمده است كه اگر شاهدي جهت اداء شهادت خدمت ايشان مي‌‌رسيد، مرحوم حاجي سؤالات زيادي مي‌‌كرد تا به تدين او پي ببرد.يك روز شخصي جهت اداي شهادت، خدمت ايشان رسيد. حاجي شغلش را پرسيد. گفت: «غسال هستم.» حاجي سؤالاتي در مورد غسل و كفن و دفن ار او پرسيد. غسال، پس از اينكه به پرسشهاي مرحوم كلباسي جواب داد، گفت: «در ضمن، ما در موقع دفن كردن ميت، زير گوشش چيزي مي‌‌گوييم، بعد، دفنش مي‌‌كنيم.»حاجي پرسيد: «چه مي‌‌گوييد؟» گفت: «مي‌‌گوييم خوشا به حالت كه مردي و براي اداي شهادت، خدمت حاجي كلباسي نرسيدي.»
+ نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1398برچسب:قرآن,لطیفه,مطالب مذهبی,مطالب ادبی,حاجی کلباسی,شهادتین,اداء شهادت,غسال,میت, ساعت 10:22 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ - وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ 

و درود خدا بر او، فرمود: هيچ ثروتی چون عقل، و هيچ فقری چون نادانی نيست. هيچ ارثی چون ادب، و هيچ پشتيبانی چون مشورت نيست.

(اخلاقی، اجتماعی) 

وَ قَالَ ع الْغِنَى فِي الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: ثروتمندی در غربت، چون در وطن بودن، و تهيدستی در وطن، غربت است.
(اخلاقی، اجتماعی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ 

و درود خدا بر او، فرمود: دل‌های مردم گريزان است، به کسی روی آورند که خوشرويی کند.

(اخلاقی، اجتماعی) 

وَ قَالَ ع أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: سزاوارترين مردم به عفو کردن، تواناترينشان به هنگام کيفر دادن است.
(اخلاقی، سياسی) 
+ نوشته شده در شنبه 22 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,سیاسی,اجتماعی,دل,مردم,خوشرو,عفو,توانایی,کیفر, ساعت 10:42 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ 

و درود خدا بر او، فرمود: گناهی که تو را پشيمان کند بهتر از کار نيکی است که تو را به خود پسندی وا دارد.

(اخلاقی) 

وَ قَالَ ع الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْيِ - وَ الرَّأْيُ بِتَحْصِينِ الْأَسْرَارِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: پيروزی در دورانديشی، و دور انديشی در به کار گيری صحيح انديشه، و انديشه صحيح به راز داری است.(اخلاقی، سياسی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا - جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ - فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ - وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ - وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ - وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ - وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ - وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ قال الرضي - و أقول صدق ع إن المرض لا أجر فيه - لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض - لأن العوض يستحق على ما كان في مقابلة فعل الله تعالى بالعبد - من الآلام و الأمراض و ما يجري مجرى ذلك - و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان في مقابلة فعل العبد - فبينهما فرق قد بينه ع - كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب 
 
و به يکی از يارانش که بيمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکايت داری (بيماری) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بيماری پاداشی نيست امّا گناهان را از بين می‌برد، و آنها را چونان برگ پاييزی می‌ريزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست‌ها و قدم‌هاست، و خدای سبحان به خاطر نيّت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد.می‌گويم:
(راست گفت امام علی عليه السّلام «درود خدا بر او باد» که بيماری پاداشی ندارد، بيماری از چيزهائی است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملايمات زندگی و بيماری‌ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر کاری است که بنده انجام می‌دهد. پس بين اين دو تفاوت است که امام عليه السّلام آن را با علم نافذ و رأی رسای خود، بيان فرمود.
(اخلاقی، معنوی) 
 
وَ قَالَ ع طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ - وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال کسی که به ياد معاد باشد، برای حسابرسی قيامت کار کند، با قناعت زندگی کند، و از خدا راضی باشد.
(اخلاقی) 
 
 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع - يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً - لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ - إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ - وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ - يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ - فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ - وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ - فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ - وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ - وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ - فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ

به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود: پسرم چهار چيز از من ياد گير (در خوبی‌ها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، که تا به آنها عمل می‌کنی زيان نبينی: 

الف - خوبی‌ها 

1 - همانا ارزشمندترين بی‌نيازی عقل است،

2 - و بزرگ‌ترين فقر بی‌خردی است،

3 - و ترسناک‌ترين تنهايی خودپسندی است.

4 - و گرامی‌ترين ارزش خانوادگی، اخلاق نيکوست. 

ب - هشدارها 

1 - پسرم از دوستی با احمق بپرهيز، چرا که می‌خواهد به تو نفعی رساند امّا دچار زيانت می‌کند.

2 - از دوستی با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را که سخت به آن نياز داری از تو دريغ می‌دارد.

3 - و از دوستی با بدکار بپرهيز، که با اندک بهايی تو را می‌فروشد.

4 - و از دوستی با دروغگو بپرهيز، که او به سراب ماند: دور را به تو نزديک، و نزديک را دور می‌نماياند.

(اخلاقی، اجتماعی، تربيتی) 

وَ قَالَ ع لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ قال الرضي - و هذا من المعاني العجيبة الشريفة - و المراد به أن العاقل لا يطلق لسانه - إلا بعد مشاورة الروية و مؤامرة الفكرة - و الأحمق تسبق حذفات لسانه و فلتات كلامه - مراجعة فكره و مماخضة رأيه - فكأن لسان العاقل تابع لقلبه - و كأن قلب الأحمق تابع للسانه - 
 
و درود خدا بر او، فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
(اين از سخنان ارزشمند و شگفتی آور است، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نمی‌سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آيد می‌گويد بدون فکر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان می‌گيرد).
(حکمت 40 به گونه ديگری نيز نقل شده)
(اخلاقی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى 

و درود خدا بر او، فرمود: بهترين بی‌نيازی، ترک آرزوهاست.

(اخلاقی) 

وَ قَالَ ع مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: کسی که آرزوهايش طولانی است کردارش نيز ناپسند است.
(اخلاقی) 
+ نوشته شده در سه شنبه 18 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,آرزو,بهترین بی نیازی,کردار ناپسند, ساعت 6:38 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ 

و درود خدا بر او، فرمود: هشدار هشدار به خدا سوگند، چنان پرده‌پوشی کرده که پنداری تو را بخشيده است.

(اخلاقی، اعتقادی) 

وَ قَالَ ع فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: نيکوکار، از کار نيک بهتر و بدکار از کار بد بدتر است.
(اخلاقی) 
+ نوشته شده در دو شنبه 17 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,اعتقادی,پرده پوشی,بخشیدن,نیکوکار,بدکار, ساعت 14:13 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ - وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ 

و درود خدا بر او، فرمود: کسی چيزی را در دل پنهان نکرد جز آن که در لغزش‌های زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت.(علمی، اخلاقی) 

وَ قَالَ ع أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.
(اخلاقی، معنوی) 
+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,علمی,معنوی,زهد,دل,لغزش,زبان,رنگ رخسار, ساعت 14:23 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ - وَ إِنْ طَالَ السُّرَى قال الرضي و هذا من لطيف الكلام و فصيحه - و معناه أنا إن لم نعط حقنا كنا أذلاء - و ذلك أن الرديف يركب عجز البعير - كالعبد و الأسير و من يجري مجراهما 

و درود خدا بر او، فرمود: ما را حقّی است اگر به ما داده شود، و گر نه بر پشت شتران سوار شويم و برای گرفتن آن برانيم هر چند شب روی به طول انجامد. 

(اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعنی اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترک شتر سوار چون بنده بنشينيم)

(اخلاقی، سياسی)

وَ قَالَ ع مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ - وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: از کفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام کردن مصيبت ديدگان است.
(اخلاق اجتماعی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع فِي الَّذِينَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ - خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: (در باره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نيز ياری نکردند.
(سياسی، اخلاق نظامی) 
 
وَ قَالَ ع أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ - فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردی نمی‌لغزد جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه می‌سازد.(اخلاقی، اجتماعی)
+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,حکمت,نهج البلاغه,سیاسی,اخلاق نظامی,جنگ,حق,باطل,اخلاقی,اجتماعی,جوانمردی, ساعت 11:7 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ 

و درود خدا بر او، فرمود: کسی را که نزديکانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا می‌گردد.

(اخلاقی، اجتماعی)

وَ قَالَ ع تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ 

و درود خدا بر او، فرمود: کارها چنان در سيطره تقدير است که چاره انديشی به مرگ می‌انجامد.

(اعتقادی، معنوی) 

+ نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,نزدیکان,بیگانه,تقدیر,مرگ,اعتقادی,معنوی,حکمت,مطالب مذهبی, ساعت 11:41 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

امام هادی علیه السلام و قیصر روم

قیصر روم برای یکی از خلفای عبّاسی، در ضمن نامه‌ای نوشت: «ما در کتاب انجیل دیده‌ایم که هرکس از روی حقیقت سوره‌ای بخواند که خالی از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام می‌کند و آن هفت حرف عبارت است از: «ث، ج، خ، ز، ش، ظ، ف»، ما هرچه بررسی کردیم، چنین سوره‌ای را در کتابهای: تورات و زبور و انجیل نیافتیم، آیا شما در کتاب آسمانی خود، چنین سوره‌ای را دیده‌اید؟»خلیفه‌ی عبّاسی، دانشمندان را جمع کرد، و این مسأله را با آنها در میان گذاشت، آنها از جواب آن درماندند، سرانجام این سؤال را از امام هادی(ع) پرسیدند، آن حضرت در پاسخ فرمود: آن سوره، سوره‌ی «حمد» است، که این حروف هفتگانه در آن نیست.پرسیدند: فلسفه‌ی نبودن این هفت حرف، در این سوره، چیست؟فرمود: حرف «ث» اشاره به «ثبور» (هلاکت) و حرف «ج» اشاره به «جَحِیم» (نام یکی از دَرَکات دوزخ) و حرف «خ» اشاره به «خبیث» (ناپاک) و حرف «ز» اشاره به «زقّوم» (غذای بسیار تلخ دوزخ) و حرف «ش» اشاره به «شقاوت» (بدبختی) و حرف «ظ» اشاره به «ظلمت» (تاریکی) و حرف «ف» اشاره به آفت است.خلیفه، این پاسخ را برای قیصر روم نوشت، قیصر پس از دریافت نامه، بسیار خوشحال شد و به اسلام گروید و در حالی که مسلمان بود از دنیا رفت.

+ نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,قیصر روم,پیامبر اسلام,حضرت محمد,سوره حمد,قرآن,ثبور,جحیم,خبیث,زقّوم,شقاوت,ظلمت,فرقت,انجیل,تورات, ساعت 18:31 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

اموات به چند دلیل به زنده ها غبطه میخورند:

 

زنده ها نماز می خوانند ، زکات می پردازند ، صدقه می دهند ، روزه می گیرند.
+ نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1398برچسب:مطالب مذهبی,آسمانه,اموات,زنده ها,نماز,روزه,زکات,صدقه,دین,ادیان,اسلام, ساعت 19:53 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

سه عمل شيطان که بعد از انجام آن‌ها، ديگر کاري به کار انسان ندارد!


امام جعفر صادق(ع) فرمودند: «قَالَ‌ إِبْلِيسُ‌ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ لِجُنُودِهِ إِذَا اسْتَمْکَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ‌ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ».ابليس لعنت الله مي‌گويد: من سه کار انجام مي‌دهم که اگر او بعد از آن، اعمال زيادي هم انجام دهد ديگر براي من مهم نيست. چون مي‌دانم که اعمالش، مقبول نيست.حال، آن سه عمل چيست؟ 1. «إِذَا اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ»، او را به کثرت عمل گرفتار مي‌کنم. يعني عمل خودش را بزرگ و زياد مي‌بيند. لذا شيطان با اين حربه او را گرفتار مي‌کند 2. «وَ نَسِيَ ذَنْبَهُ»، کاري مي‌کنم که گناهش را فراموش کند. 3. «وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ»، او را داخل در عُجب مي‌کنم. وقتي انسان خودبين مي‌شود، حتّي يک عمل کوچک خودش را هم بزرگ مي‌بيند و اي بسا اصلاً عملي انجام ندهد. بلکه انتظار دارد که ملائکه‌ الهي جدّي به او سجده کنند.
+ نوشته شده در سه شنبه 21 اسفند 1397برچسب:مطالب مذهبی,شیطان,انسان,مومن,مسلمان,کثرت اعمال,عجب,خودبینی,بزرگ بینی,فراموش کردن گناه, ساعت 14:39 توسط آزاده یاسینی


لطیفه های قرآنی

 فرق حرّ و خر

مرحوم شيخ حر عاملي رحمه الله صاحب وسائل الشيعه از لبنان به ايران آمد و وارد اصفهان شد، علامه مجلسي رحمه الله از شاه سليمان صفوي خواست كه از شيخ ديدن كند. شاه سليمان نيز در نهايت احترام، به ديدن شيخ رفت؛ و پس از چند روز، شيخ حر به همراه علامه مجلسي و چند تن از علماي ديگر، به بازديد شاه رفتند.در آن زمان، رسم بر اين بود كه وقتي علما به ديدار شاه مي‌‌رفتند، سلطان جهت احترام آنها، بر فرش مخصوص شاهي نمي‌‌نشست و اگر به علما تعارف مي‌‌كردند كه بر روي فرش مخصوص بنشينند، آنها هم به احترام سلطان، روي آن نمي‌‌نشستند.اما از آنجايي كه شيخ حر به رسومات دربار ايران آشنا نبود، پس از ورود به دربار، بر روي فرش مخصوص شاهي نشست. سلطان صفوي از اين كار، دلگير شد و به شيخ حر گفت: «بين حر با خر چقدر فاصله است؟» شيخ فوراً جواب داد: «يك مسند.»(يعني خر، داراي مسند شاهي است و حر، اين مسند را ندارد).
به حريت رسيدن مشكلي نيست                                  اگر يك نقطه گيري از خريت
+ نوشته شده در سه شنبه 21 اسفند 1397برچسب:قرآن,لطیفه,مطالب مذهبی,مطالب ادبی, ساعت 14:30 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

خطبه امام سجاد علیه السلام در شام

اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا صلی الله علیه و آله، و امام حسن و حسين علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اكرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. (با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان مي‌شناسانم.

اى مردم! من فرزند مكه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم. من فرزند بهترين حج گزاران و تلبيه گويان هستم. من فرزند آنم كه بر براق سوار شد. من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سير كرد. من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب الهي و نزديكترين جايگاه‏ مقام بارى تعالى رسيد.

من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد. من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند. من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‌‏رزميد.و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.

من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم. من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بيت پيامبر هستم. من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد. من فرزند آنم كه از حريم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد. من فرزند بهترين قريشم.

من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت. من پسر اول سبقت گيرنده‏اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم. من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه‏دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز مي‌خواند.

او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌هاي كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه‏ها در جنگ به هم در مى‏آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى‏ساخت. او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‏‌ها حضور داشت. او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين. آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگي‌هاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.

آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. من فرزند حسين شهيد كربلايم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرايم، و فرزند خديجه كبرايم، من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبايم، من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند، و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند. و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!

يزيد نگران شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذيرد به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد عليه‌السلام را به اين نيرنگ ساكت كند!! مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد عليه السلام فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام عليه السلام فرمود: موى و پوست و گوشت و خونم به يكتايى خدا گواهى مى‌‏دهد. و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام عليه السلام به جانب يزيد روى كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟ ! اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!

سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.
+ نوشته شده در شنبه 31 شهريور 1397برچسب:مطالب مذهبی,خطبه,امام سجاد,شام,امام حسین,اسیری,محرم,کربلا,یزید, ساعت 21:23 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

خطبه حضرت زینب در شام

زينب دختر علي‌بن‌ابي‌طالب علیه السلام برخاست و فرمود حمد مر خداي پروردگار جهانيان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: «سپس پايان کار آنان که بد کردند اين است که آيات خدا را تکذيب کرده و بدان‌ها استهزا کنند» (روم).‌ 

اي يزيد، آيا گمان برده‌اي حال که جاي جاي زمين و آفاق آسمان را بر ما گرفتي و بستي و ما چونان کنيزان رانده شديم، مايه خواري ما و موجب کرامت توست!! و حکايت از عظمت مکانت تو دارد که اين چنين باد در بيني انداخته‌اي، و برق شادي و سرور از ديدگانت مي‌جهد، حال که دنيا را براي خود مرتّب و امور را برايت منظم مي‌بيني، و ملک و سلطنت ما برايت صافي گرديده. لختي آرام گير، مگر سخن خداي را فراموش کرده‌اي که فرمود: «گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت داديم، (اين مهلت) براي آنان خير است، ما همانا مهلت داديم آنان را که بر گناه خود بيفزايند و براي آنان عذاب خوارکننده خواهد بود» (آل عمران). آيا اين از عدل است‌ اي فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنيزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول اللَّه اسير؟! پرده‌هايشان را دريدي، و چهره‌هايشان را آشکار کردي، آنان را چونان دشمنان از شهري به شهري کوچانيده، ساکنان منازل و مناهل بر آنان اشراف يافتند، و مردم دور و نزديک و پست و فرو مايه و شريف چهره‌هايشان را نگريستند، در حالي که از مردان آنان حامي و سرپرستي همراهشان نبود. چگونه اميد مي‌رود از فرزند کسي که جگرهاي پاکان را به دهان گرفته و گوشت وي از خون شهداء پرورش يافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البيت کندي ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمني و کينه‌توزي است؟! آن گاه بدون احساس چنين گناه بزرگي بگويي:

 

(اجداد تو) برخيزند و پايکوبي کنند و به تو بگويند:‌اي يزيد دست مريزاد، در حالي که با تازيانه و عصايت بر دندان‌هاي پيشين ابي عبد اللَّه عليه‌السلام بزني. چرا چنين نگويي، و حال آن که از قرحه و جراحت پوست برداشتي و با ريختن خون ذرّيه محمّد صلّي اللَّه عليه و آله که ستارگان زمين از آل عبد المطلب‌اند خاندان او را مستأصل کردي و نياکان خود را مي‌خواني، و به گمان خود آنها را ندا در مي‌دهي. (اي يزيد) زودا که به آنان بپيوندي و در آن روز آرزو مي‌کردي که‌اي کاش شل بودي و لال و نمي‌گفتي آنچه را که گفتي و نمي‌کردي آنچه را که کردي. خداوندا حقّ ما را بگير، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خون‌هاي ما را ريخته، حاميان ما را کشته فرو فرست. (اي يزيد) به خدا سوگند جز پوست خود را ندريدي و جز گوشتت را نبريدي، بي‌ترديد بر رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله وارد مي‌شوي در حالي که خون ذرّيه‌اش را ريختي و پرده حرمت فرزندانش را دريدي و اين جايي است که خدا پراکندگي‌هايشان را جمع و پريشاني‌هايشان را دفع، و حقوق آنان را بگيرد «آنان را که در راه خدا به شهادت رسيدند مرده مپندار، بل زندگاني هستند که در نزد پروردگارشان مرزوق‌اند» (آل عمران).


(اي يزيد) همين قدر تو را بس است که خداي داور، و محمّد صلّي اللَّه عليه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئيل پشت و پشتوان باشد، و زودا بداند آن کس که فريبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشيني برگزيده، و کدام يک مکانتي بدتر داشته نيرويي اندکتر دارد. يزيد، گر چه دواهي و بلاهاي زياد از تو بر من فرود آمد ولي هماره قدر تو را ناچيز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ، و نکوهشت را بزرگ مي‌شمرم، چه کنم که ديدگان، اشکبار و سينه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب اللَّه نجيبان به دست حزب شيطان طلقاء است، از دستهاي پليدشان خون‌هاي ما مي‌چکد، و دهان‌هاي ناپاکشان از گوشت ما مي‌خورد، و آن جسدهاي پاک و پاکيزه با يورش گرگ‌هاي درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو مي‌کند، و اگر ما را غنيمت گرفتي، زودا دريابي غنيمت نه که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هايت از پيش فرستاده نيابي، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نيست، و شکايت‌ها به سوي خداست.

هر کيد و مکر، و هر سعي و تلاش که داري به کار بند، سوگند به خداي که هرگز نمي‌تواني، ياد و نام ما را محو و وحي ما را بميراني، چه دوران ما را درک نکرده، اين عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آيا جز اين است که رأي تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعيت تو پراکنده گردد، آري، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ. پس حمد مر خداي راست که براي اوّل ما سعادت و مغفرت، و براي آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت مي‌کنيم ثواب آنان را تکميل فرموده و موجبات فزوني آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نيکو گرداند، چه او رحيم و ودود است، خداي ما را بس است چه نيکو وکيلي است.
+ نوشته شده در شنبه 31 شهريور 1397برچسب:مطالب مذهبی,خطبه,حضرت زینب,شام,امام حسین,اسیری,محرم,کربلا, ساعت 21:19 توسط آزاده یاسینی


زندگینامه پیامبران

سليمان و برادر رياست طلب پس از چهل سال سلطنت و نبوت، داوود عليه السلام فرزند خود سليمان را آماده ساخت تا پس از وي حکومت مردم را در دست گيرد. سليمان در آن زمان نوجواني بود که هنوز سرد و گرم دنيا را نچشيده بود، ولي قدرت و درايت سلطنت و رهبري مردم را به خوبي دارا بود، از طرفي آبيشالوم(آبسالوم) برادر بزرگتر سليمان که از مادر ديگري بود، با ولايتعهدي سليمان موافق نبود و در صدد ايجاد اختلاف و شورش در بين مردم بر آمد.آبيشالوم ساليان متمادي نسبت به بني اسرائيل لطف و مهرباني داشت، بين آنان قضاوت مي کرد، امورشان را اصلاح و آنان را اطراف خويش جمع مي کرد و همواره در فکر آينده اي بود که براي خود تصور کرده بود.کار آبيشالوم در دستگاه داوود بالا گرفت، به حدي که وي بر در منزل داوود مي ايستاد تا حوايج حاجتمندان را برآورد. او شخصاً در اين کار دخالت مي کرد، تا بر تمام بني اسرائيل منت و نفوذي داشته باشد و از حمايت آنها برخوردار باشد.آنگاه که آبيشالوم موقعيت را مناسب ديد و از حمايت بني اسرائيل مطمئن شد، از پدر خود داوود اجازه خواست که به “جدون” برود تا به نذري که در اين مکان نموده، وفا کند. سپس کارآگاهان خود را در ميان اسباط بني اسرائيل فرستاد و به آنان ابلاغ کرد که هر گاه صداي شيپور اجتماع را شنيديد به سوي من بشتابيد و سلطنت را براي من اعلام نماييد، که اين کار براي شما بهتر و سودمندتر خواهد بود.

 

آشوب داخلي بيت المقدس قوم بر خواسته و شورش بالا گرفت، آشوب گسترده اي بر اورشليم حاکم شد و بيم آن مي رفت که تر و خشک را نابود سازد. داوود از جريان آگاه شد و بر او گران آمد که فرزندش عليه وي قيام کند، اما خويشتنداري کرد و به اطرافيان خود گفت: بياييد از شهر خارج شويم تا از غضب آبيشالوم در امان باشيم. داود و اطرافيان او با عبور از نهر اردن به بالاي کوه زيتون پناه بردند.عده اي به ناسزا گويي و فحاشي به داوود پرداختند و با حرفهاي نامربوط او را ناراحت ساختند. اطرافيان داوود عليه السلام خواستند آنان را کيفر دهند ولي داود با ناراحتي و افسوس گفت: اگر فرزندم مرا مي جويد، ديگران به مخالفت من سزاوارترند. داود به درگاه خدا شتافت و دست به تضرع برداشت و از خدا خواست وي را از اين ناراحتي نجات دهد و اين بلايي که او را احاطه کرده است از او بر طرف گرداند. آنگاه که داوودعليه السلام اورشليم را رها کرد و از آن خارج شد، آبيشالوم وارد شهر شد و زمام امور را به دست گرفت.داوود ناچار فرماندهان خود را فرستاد و به آنان سفارش کرد که اين آشوب را با عقل و تدبير کنترل نمايند و حتي الامکان در سلامت فرزندش آبيشالوم سعي نمايند، ولي سرنوشت فرزند داوود غير از خواسته پدر مهربان بود. فرماندهان لشکرداوود بر آبيشالوم مسلط شدند و راهي غير از قتل او نيافتند، لذا او را کشتند و آشوب فرو نشست و مردم نفس راحتي کشيدند.

 

حکومت سليمان عليه السلام پس از داوود عليه السلام سلطنت و حکومت به فرزندش سليمان منتقل شد و به لطف خداوند سليمان بر سلطنتي استوار و مملکتي پهناور و مقامي ارجمند دست يافت.خداوند دانش و اسرار بسياري از علوم و فنون از جمله درک زبان پرندگان و حشرات را در اختيار سليمان قرار داد. خداوند نيروي باد را در اختيار او گذاشت تا سليمان در امور زراعت و حمل و نقل دريايي و ديگر امور زندگي از آن استفاده کند. خداوند زبان حيوانات را به سليمان آموخت و او قادر به درک صداي حيوانات شد و از اين قدرت، براي کسب اطلاعات صحيح و سريع استفاده مي کرد.خداوند براي سليمان عليه السلام چشمه مس را جاري ساخت و صنعتگران جن را در اختيار او نهاد تا در عمران و اصلاح امور از آنها استفاده کند. ايشان از مس، ديگهاي بسيار بزرگ و قدح هايي مانند حوض مي ساختند و براي استفاده سپاهيان نصب مي کردند. عده اي از آنها که به فنون ساختمان آشنا بودند، در مدت کوتاهي بناهاي عظيم و کاخهاي با شکوه و برجها و پلهاي بزرگي ساختند و ساختمانهاي مهمي مانند “حاصور و مجد و جازر و بيت حورون و بعله و تدمر” را به پايان رساندند و مخازن و سربازخانه هاي مورد نياز را بنا نمودند. در يکي از قصرهاي سليمان که از چوب و سنگهاي گرانقيمت ساخته و به جواهرات و تصاوير الوان آراسته شده بود، تختي جواهر نشان وجود داشت که بر فراز آن مجسمه دو کرکس و در طرفين آن دو شير قرار داده شده بود که هنگام نشستن سليمان بر تخت، شيرها دستان خود را مي گشودند و پس از نشستن، کرکسها بالهاي خود را بر سر سليمان باز مي کردند.داوودعليه السلام در سالهاي آخر عمر خود قصد بناي بيت رب يا معبد عظيم بيت المقدس را کرده بود که قبل از اقدام، عمرش پايان پذيرفت ولي چهار سال پس از آن، فرزندش سليمان، کار بناي آن را شروع و در سال يازدهم آن را به اتمام رساند و بر آن نام هيکل سليمان نهاد. اين کاخ  سالها با رونق و شکوه باقي ماند ولي پس از آن به دست پادشاهان مصر و ديگران دستخوش غارت و سرانجام به دست پادشاه بابل ويران گشت.
+ نوشته شده در پنج شنبه 24 خرداد 1397برچسب:مطالب مذهبی,زندگینامه پیامبرا,بیت المقدس,حضرت داوود,حضرت سلیمان,سلطنت,حکومت, ساعت 11:57 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

ويژگي هاي يک همسرخوب عبارت است از :

1- ودود: با محبت باشد.

2- ولود: نازا و عقيم نباشد.

3- شكور :در مقابل نعمت‏هاى الهى شكرگذار باشد.

4- قنوع: اهل قناعت باشد تا در زندگى تو را به زحمت نيندازد .
 
5- غيور: نسبت به دين خدا و عفت، حيا و پاکدامني، غيرتمند باشد.

 

+ نوشته شده در دو شنبه 3 ارديبهشت 1397برچسب:مطالب مذهبی,ویژگی های یک,همسر خوب,ودود,ولود,شکور,قنوع,غیور, ساعت 15:52 توسط آزاده یاسینی


حضرت محمد علیه السلام

 


1- آداب جنگ 
هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم مى گرفت لشگرى را به جنگى بفرستد، آنها را مى طلبيد و در مقابل خود نشانده و مى فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر روش پيامبر او حركت كنيد. به دشمنان خويش خيانت نكنيد، آنها را مثله ننمائيد و با آنها مكر نورزيد. پيرمرد ضعيف و زن و كودك را نكشيد. درختان را قطع ننمائيد، مگر اينكه ناچار شويد. هر كس از مسلمين از كوچك و بزرگ توجهى به يكى از مشركين داشته باشد و او را پناه بدهد، او در امان است تا كلام خدا را بشنود، اگر از شما متابعت كرد از برادران دينى شما محسوب مى شود، و اگر امتناع كرد، او را به منزلگاه خود برسانيد و از خدا استعانت جوئيد.  


2 - آداب ديدار 
مردى به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و درخواست ديدار نمود، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواست از خانه خارج شود و به ديدار آن مرد برود، جلو آينه يا ظرف بزرگى از آب داخل اتاق ايستاد و سر و صورت خود را مرتب كرد.عايشه از ديدن اين كار تعجب كرد. پس از بازگشت آن حضرت پرسيد: يا رسول الله ، چرا هنگام رفتن در برابر ظرف آب ايستادى و موها و سر و صورت خود را مرتب كردى ؟فرمود: اى عايشه ، خداوند دوست دارد، هنگامى كه مسلمانى براى ديدار برادرش مى رود، خود را براى ديدار او بيارايد!!  


3 - آداب غذا خوردن 
حضرت در كنار سفره همانند بنده متواضع مى نشست ، و سنگينى خود را بر روى ران چپ مى افكند. هرگاه در حال صرف غذا بود، تكيه نمى داد. با نام و ياد خدا شروع مى كرد، بين دو لقمه خدا را ياد مى كرد و سپاس ‍ مى گفت . وقتى غذا تناول مى فرمود، نام خدا را مى برد و حمد و سپاس خدا را بين دو لقمه به جا مى آورد. اين نكات حاكى از توجه به ولى نعمت و يا و نام خداى سبحان مى باشد. او هيچ گاه زياده روى در تناول غذا نداشت . وقتى بر طعامى دست مى نهاد، مى فرمود: به نام خدا، خدايا؛ بر ما مبارك قرار ده . او هيچ غذايى را بد نمى شمرد، اگر ميل داشت ، تناول مى كرد و اگر به طعامى تمايل نداشت ، آن را ترك مى كرد. حضرت تنها غذا نمى خورد، دوست داشت دسته جمعى باشد: بهترين طعام براى او طعام دسته جمعى بود. در هنگام غذا از همه زودتر شروع مى كرد و آخر از همه دست مى كشيد، تا ديگران در غذا خوردن شرم نكنند و گرسنه برنخيزند. از جلو خودش غذا مى خورد، غذاى داغ نمى خورد، و غذاى او بسيار ساده ، مانند نان جو بود، هرگز نان گندم نخورد، و به غذاى ساده پرانرژى مانند رطب علاقه داشت  


4 -حق همسایه
 مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت از آزار همسايه اش شكايت كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: صبر كن . دوباره آمد و شكايت كرد. فرمود: صبر كن . سپس بار سوم باز آمد و شكايت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله به مرد شاكى فرمودند: روز جمعه كه مردم به نماز جمعه روند، اثاث منزل خود را بر سر راه بنه تا هر كس به نماز جمعه مى رود آن را ببيند و چون از تو سؤ ال كردند، موضوع را به آنها گزارش كن . آن مرد: چنين كرد و همسايه آزاردهنده اش آمد و گفت : اثاث خانه ات را برگردان ، براى تو با خدا عهد كنم كه به آزارت برنگردم  


5 - آموختن علم و دانش 
مردى از انصار به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله ! اگر جنازه اى حاضر باشد و مجلس ‍ عالمى ، كداميك را دوست تر دارى كه من حضور يابم ؟ رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر براى تشييع و دفن ، كسانى باشند كه عهده دار انجام آن شوند، حضور يافتن در مجلس دانشمند، از حاضر شدن در تشييع هزار جنازه و عيادت هزار بيمار و از نماز شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه به مستمندان دادن و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است ، كجا اينها با فضيلت حضور در محضر عالم برابرى مى كند؟! آيا ندانسته اى كه اطاعت و عبادت خدا وابسته به علم و دانش ‍ است و خير دنيا و آخرت با علم مى باشد و بدى دنيا و آخرت با نادانى است ؟!  


6 - احترام پدر و مادر 
مردى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و پرسيد، اى رسول خدا! من سوگند خورده ام كه آستانه در بهشت و پيشانى حورالعين را ببوسم . اكنون چه كنم ؟پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پاى مادر و پيشانى پدر را ببوس . (يعنى اگر چنين كنى ، به آرزوى خود در مورد بوسيدن پيشانى حورالعين و آستانه در بهشت مى رسى .)او پرسيد: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه كنم ؟پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: قبر آنها را ببوس.  


7- اصولگرايى 
عبدالله بن ابى ، سردسته منافقان كه با اداى كلمه شهادت مصونيت يافته بود، در باطن امر از اينكه با هجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه ، بساط رياست او برچيده شده بود، عداوت آن حضرت را در دل مى پرورانيد و ضمن همكارى با يهوديان مخالف اسلام ، از كارشكنى و كينه توزى و شايعه سازى بر ضد او فروگذار نبود. آن حضرت نه تنها اجازه نمى داد يارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلكه با كمال مدارا با او رفتار مى كرد و در حال بيمارى به عيادتش مى رفت !در مراجعت از غزوه تبوك ، جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه ، مركبش را رم دهند تا در پرتگاه سقوط كند و با اين كه همگى صورت خود را پوشانيده بودند، آنها را شناخت و با همه اصرار يارانش ، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر كرد  


8 - الگوى جامع 
پيامبر صلى الله عليه و آله لباسش را خودش مى دوخت ، و كفشش را خودش وصله مى كرد، و گوسفندش را خود مى دوشيد. و با بردگان غذا مى خورد. روى زمين مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همرديف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نيازهاى خانه را خريدارى كرده و حمل كند. با همه افراد دست مى داد، و تا طرف ، دستش را رها نمى كرد، او رها نمى كرد، به همگان سلام مى كرد و اگر به چيزى دعوت مى شد، هر چند به خرماى خشك ، دعوت را رد نمى نمود. كم خرج و بزرگ طبع و خوش برخورد بود. چهره اش گشوده و خندان بود، اندوهش آميخته مهربان با خشم نبود، و در تواضعش ذلت نبود، اشراف در بخشش داشت ، قلبى مهربان داشت ، و همه مسلمانان مهربان بود. هرگز سر سفره اى سير بر نخاست و هرگز دست طمع به چيزى دراز نكرد . 


9 - امتياز 
روايت شده ، رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله در سفرى بود. براى طعام ، امر فرمود گوسفندى را ذبح نمايند. شخصى عرض كرد: يا رسول الله ! ذبح گوسفند به عهده من ، و ديگرى گفت كه پوست كندن آن با من ، و شخص ديگر گفت كه پختن آن با من . آن حضرت فرمود: جمع كردن هيزم هم با من باشد. گفتند: يا رسول الله ، ما هستيم و هيزم جمع مى كنيم . نياز به زحمت شما نيست . فرمود: اين را مى دانم ، ليكن خوش ندارم كه خود را بر شما امتيازى دهم . پس به درستى كه حق تعالى كراهت دارد از بنده اش كه ببيند او خود را بر دوستانش امتياز داده است  


10 - انصاف 
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هفت ساله بود، روزى از دايه اش (حليمه سعديه ) پرسيد، برادرانم كجا هستند؟ (چون در خانه حليمه بود، فرزندان او را برادر خطاب مى كرد). حليمه جواب داد: فرزندان عزيز، آنان گوسفندانى را كه خداوند به بركت وجود تو به ما مرحمت كرده است ، به چرا برده اند. طفل گفت : مادر: درباره من به انصاف رفتار ننمودى . مادر پرسيد: چرا؟ گفت : آيا سزاوار است كه من در سايه خيمه بمانم و شير بنوشم ، ولى برادرانم در بيابان ، زير آفتاب سوزان باشند.  


11 - اوايل زندگى 
از همان اوائل زندگانى كه در سرزمينى به نام اجياد در اطراف مكه به شبانى مى پرداخت ، با عزلت و تنهائى ماءنوس بود و در آن سكوت صحرا، ساعتها به فكر فرو مى رفت و در امر وجود و حيات غور مى نمود. او در دنيايى ، غير دنياى قوم خود مى زيست ، و هيچ گاه در مجالس لهو و تفريح آنها حضور نمى يافت ، و در جشنها و مراسمى كه به نام بتها برپا مى داشتند، شركت نمى كرد، و با گوشت قربانى كه تقديم بتها مى شد، دست و دهان آلوده نمى ساخت . او سير و تفكر خود را در جزء كلمه توحيد و نفى ماسوا خيلى زود به پايان رسانده بود. از بتها تنفر داشت و مى گفت : هيچ چيز را به قدر اين بتها دشمن نمى دارم  


12 - اهميت كودك 
امام صادق عليه السلام فرمودند: رسول خدا صلى الله عليه و آله با مسلمانان خواندن نماز ظهر را با جماعت شروع كردند، ولى بر خلاف معمول ، ديدند آن حضرت دو ركعت آخر نماز ظهر را با شتاب به پايان رسانيد. بعد از نماز، مردم از آن حضرت پرسيدند: چه شده ؟ مگر حادثه اى رخ داده كه شما نماز را با عجله تمام كرديد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اما سمعتم صراخ الصبى . يعنى : آيا شما فرياد گريه كودك را نشنيديد. 


13 - بخل 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به طواف كعبه مشغول بود، مردى را ديد كه پرده مكه را گرفته و مى گويد: خدايا به حرمت اين خانه مرا بيامرز.حضرت پرسيد: گناهت چيست ؟او گفت : من مردى ثروتمند هستم . هر وقت فقيرى به سوى من مى آيد و چيزى از من مى خواهد، گويا شعله آتشى به من رو مى آورد.پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: از من دور شو! و مرا به آتش خود نسوزان .سپس فرمود: اگر تو بين ركن و مقام (كنار كعبه ) دو هزار ركعت نماز بگزارى و آن قدر گريه كنى كه از اشكهايت نهرها جارى گردد، ولى با خصلت بخل بميرى ، اهل دوزخ خواهى بود .


 14- بدهكارى 
جنازه مردى را آوردند تا رسول خدا صلى الله عليه و آله بر آن نماز گزارد.پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب خود فرمود: شما بر او نماز بخوانيد، اما من نمى خوانم .اصحاب گفتند: يا رسول الله ! چرا بر او نماز نمى گزارى ؟حضرت فرمود: زيرا بدهكار مردم است .ابو قتاده گفت : من ضامن مى شوم كه قرض او را ادا كنم .پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به طور كامل ادا خواهى كرد؟ابو قتاده : بله ، بطور كامل خواهم كرد. آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله بر او نماز گزارد.ابو قتاده گويد: بدهكارى آن مرد هفده يا هجده درهم بود.  


15 - بردبارى در مقابل دشنام 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر گروهى از مردم فرمودند كه پيرامون مردى كه سخت ترين و سنگين ترين سنگ را بلند مى كرد حلقه زده بودند حضرت فرمودند: چه خبر است ؟ عرض كردند: اين مرد سنگى را كه وزنه بزرگ براى سنجش زورمندان است ، بر مى دارد. فرمودند: آيا ميل داريد به كسى كه زورمندتر از او باشد، به شما خبر دهم ؟ و آن مردى است كه ديگرى دشنامش گويد و او بردبارى به خرج دهد و بر نفس و خشم خود و شيطان خويش حريف پيروز گردد  .
+ نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1396برچسب:مطالب مذهبی,زندگینامه پیامبران,حضرت محمد علیه السلام,آداب رفتار پیامبر, ساعت 18:31 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

 ایوب پیامبر

1- داستان ايوب از نظر قرآن: در قرآن کريم از داستان آن جناب به جز اين نيامده که: خداي تعالي او را به ناراحتي جسمي و به داغ فرزندان مبتلا نمود، و سپس، هم عافيتش داد، و هم فرزندانش را و مثل آنان را به وي برگردانيد.
2- ثناي جميل خداي تعالي نسبت به آن جناب: خداي تعالي ايوب(ع)را در زمره انبيا و از ذريه ابراهيم شمرده، و نهايت درجه ثنا را بر او خوانده و درسوره"ص"او را صابر، بهترين عبد، و اواب خوانده است .
3- داستان آن جناب از نظر روايات: در تفسير قمي آمده که پدرم از ابن فضال، ازعبد الله بن بحر، از ابن مسکان، از ابي بصير، از امام صادق(ع)چنين حديث کردکه ابو بصير گفت: از آن جناب پرسيدم گرفتاريهايي که خداي تعالي ايوب(ع) رادر دنيا بدانها مبتلا کرد چه بود، و چرا مبتلايش کرد؟در جوابم فرمود: خداي تعالي نعمتي به ايوب ارزاني داشت، و ايوب(ع)همواره شکر آن را به جاي مي آورد، و در آن تاريخ شيطان هنوز از آسمانها ممنوع نشده بود و تا زير عرش بالا مي رفت.روزي از آسمان متوجه شکر ايوب شد و به وي حسد ورزيده عرضه داشت: پروردگارا!ايوب شکر اين نعمت که تو به وي ارزاني داشته اي به جاي نياورده، زيرا هر جور که بخواهد شکر اين نعمت را بگذارد، باز با نعمت تو بوده، از دنيايي که تو به وي داده اي انفاق کرده، شاهدش هم اين است که: اگردنيا را از او بگيري خواهي ديد که ديگر شکر آن نعمت را نخواهد گذاشت.پس مرا بر دنياي او مسلط بفرما تا همه را از دستش بگيرم، آن وقت خواهي ديد چگونه لب از شکر فرو مي بندد،و ديگر عملي از باب شکر انجام نمي دهد. از ناحيه عرش به وي خطاب شد که من تو را بر مال و اولاد او مسلط کردم، هر چه مي خواهي بکن.امام سپس فرمود: ابليس از آسمان سرازير شد، چيزي نگذشت که تمام اموال و اولاد ايوب از بين رفتند، ولي به جاي اينکه ايوب از شکر بازايستد، شکر بيشتري کرد، و حمد خدا زياده بگفت. همسرش "رحمت" از روي اضطرار و ناچاري و به منظور اين که همسرش ايوب گرسنه نماند گيسوان خود را بفروخت.به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامي كه پروردگارش را خوانده كه شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده.پاي خود را بر زمين بكوب اين، چشمه آبي خنك براي شستشو و نوشيدن است.و خانواده‏ اش را به او بخشيديم، و همانند آنها را با آنها قرار داديم، تا رحمتي از سوي ما باشد و تذكري براي صاحبان فكر.بسته‏ اي از ساقه‏ هاي گندم را برگير و به او - همسرت - بزن و سوگند خود را مشكن، ما او را شكيبا يافتيم، چه بنده خوبي كه بسيار بازگشت كننده به سوي خدا بود؟ قتاده گفته: اين وضع ايوب هفت سال ادامه داشت، و همين معنا از امام صادق(ع)هم روايت شده .
+ نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1396برچسب:مطالب مذهبی,زندگینامه پیامبران,حضرت ایوب, ساعت 9:55 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

به خاطر بیاور ابلیس

به خاطر بياور هنگامي را كه پروردگارت به ملائكه گفت: من بشري را از گل مي‏آفرينم.پس آن گاه که او را به خلقت کامل بياراستم و از روح خود در او بدميدم بر او به سجده در افتيد.پس همه فرشتگان يكسره سجده كردندمگر ابليس که غرور و تکبر ورزيد و از زمره کافران گرديد.فرمود اى ابليس چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى آيا تکبّر کردي يا از بلند مرتبه گاني؟گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفريده‏ اي و او را از گل.خدا فرمود اينک از اين جايگاه بيرون رو که تو سخت رانده درگاه ما شدي.و بر تو لعنت من تا روز جزا حتمي و محقّق است.عرض كرد: پروردگار من! مرا تا روزي كه انسانها برانگيخته مي‏شوند مهلت ده.تو از مهلت داده شدگاني.تا روز معيّن و وقت معلومشيطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد.مگر بندگان خالص تو از ميان آنها.فرمود: به حق سوگند، و حق مي‏گويم.كه جهنم را از تو و پيروانت همگي پر خواهم كرد.

+ نوشته شده در یک شنبه 15 اسفند 1395برچسب:مطالب مذهبی,شیطان,ابلیس,تا روز معین و وقت معلوم, ساعت 14:4 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

قوم لوط

هنگامي كه حضرت ابراهيم علیه السلام از سرزمين بابل به سوي فلستين هجرت كرد حضرت لوط علیه السلام و خواهرش ساره همراه حضرت ابراهيم هجرت نمودند و پس از ورود به مصر در آنجا يك نفر كنيز به نام هاجر بر تعدادشان افزوده شد و گروهي چهار نفري به فلستين حركت نمودند. ابراهيم و ساره و هاجر در بياباني كنار راه عمومي يمن و شام و....سكني گزيدند هركسي كه از آنجا مي گذشت ابراهيم او را به توحيد و آيين حق دعوت ميكرد و خبر در آتش افكندن او و نسوختنش در دنيا شايع شده بود بعضي به او ميگفتند :با آيين شاه(نمرود) مخالفت مكن زيرا او مخالفانش را مي كشد اما ابراهيم به راه خود ادامه مي داد. يكي از كارهاي ابراهيم اين بود كه هر كس از كنار خيمه اش رد مي شد او را مهمان ميكرد و در محل سكونت او تا هفت فرسخ شهرها و روستاهاي پر از نعمت و درخت و ميوه وجود داشت و وفور نعمت در همه جا به چشم مي خورد و هر كس از مسافرين از اين شهرها مي گذشت بدون جلوگيري از ميوه هاي درختان مي خورد . ابليس كه در كمين انسانها است بخصوص اگر غرق در وفور نعمت باشند زودتر مي تواند آنها را فريب داده و غافل سازد از عيش و نوش مردم استفاده كرد ه و به آنها لواط را ياد داد نخستين بار

خودش به صورت انساني آماده شد كه با او لواط كنند و كم كم اين كار زشت شايع وعادي گرديد به طوري كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا ميكردند . عده اي از مردم از اين وضع بسيار پست ناراحت شده و به حضور ابراهيم علیه السلام آمدند و به او شكايت كردند ابراهيم حضرت لوط را به عنوان مبلغ به سوي آنها فرستاد تا آنها را نصيحت كند واز عواقب شوم اين اعمال زشت بر حذر دارد. لوط به سوي اين قوم كه در شهرهاي سدوم وعمورا وادوما و صاعورا و صابورا بودند روانه شد وچنانكه قبلا گفتيم ابراهيم در قسمت بلند فلستين ولوط در قسمت پايين به فاصله هشت فرسخ قرار گرفتند آنها وقتي لوط را ديدند گفتند تو كيستي ؟ فرمود :من پسر خاله آبراهيم هستم همان ابراهيمي كه شاه نمرود او را به آتش افكند و او چند فرسخي نزديك شما است . و از خدا بترسيد راه پاكي را بپيماييد اين كارهاي زشت را نكنيد خدا شما را هلاك خواهد كرد گستاخي به خدا نكنيد از او بترسيد وخوددار باشيد و خدا را از ياد نبريد .گاهي مي شد كه مردي كه از آن ديار به سوي او مي رفتند تا با او آن عمل زشت لواط را انجام دهندو حضرت لوط او را از دست آنها نجات مي داد. لوط در همان محل ماموريت ازدواج كرد تا بلكه آنها نيز از اين روش پيروي كنند و از انحراف جنسي دست بردارند .لوط عليه السلام در ميان آنان باقي ماند و در همانجا با زني به نام واهله ازدواج كرده و ثمره اين ازدواج اين شد كه لوط پس از مدتي داراي چند دختر گرديد. و اين جريانها سالها طول كشيد تا اين كه به لوط گفتند اگر دست از سرزنش ما برنداري تو را تبعيد خواهيم كرد در اين وقت بود كه آنها مستحق هيچ چيز جز عذاب سخت الهي نبودند از اين رو دل حضرت لوط كه سالها نسبت به آنها مهربان بود تا بلكه به سوي حق برگردند ناراحت شد و بر آنها نفرين كرد و از آسمان به جای باران سنگ بارید.

+ نوشته شده در پنج شنبه 7 مرداد 1395برچسب:مطالب مذهبی,قوم لوط,حضرت ابراهیم و حضرت لوط, ساعت 10:38 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

 

حضرت شعيب و قوم ايکه

نام حضرت شعيب به همراه سرگذشت وي در پنج سوره و مجموعاً چهل و يک آيه ي قرآني بيان شده است. حضرت شعيب از طرف خداي متعال ماموريت يافت که به هدايت قوم مدين يا اَيکِه بپردازد. ايکه به معناي درخت، و جمع آن ايک به معناي انبوه درختان است. ناميدن آن ها به اصحاب ايکه يا از آن رو بوده است که در منطقه اي پر آب و درخت با ميوه فراوان زندگي مي کردند و يا از آن رو که ايکه (درختي) را مي پرستيدند. حضرت شعيب (ع) از نوادگان حضرت ابراهيم است و به خطيب الانبياء معروف است که از طرف خداوند هدايت قوم مدين يا ايکه را به دست گرفت. مدين شهري از شهرهاي شام است که مردم آن جا به کار و تجارت مشغول بوند. در اين شهر، دو چيز رايج بود: بت پرستي و کم فروشي. شعيب به آن ها هشدار مي داد: اي قوم من! خداي متعال را بپرستيد و بدانيد که غير از او خدايي وجود ندارد. اين همه فساد نکنيد و حال که خداي متعال به شما نعمت داده تا تجارت کنيد در خريد و فروش تقلب و کم فروشي نکنيد. بعد از آن که قوم مدين از بت پرستي خود دست نکشيده و مطيع دستورات پيامبر خود نشدند، نوبت عذاب الهي فرا رسيد.

روزي از روزها صاعقه اي بسيار وحشتناک از آسمان شنيده شد و زمين سخت به خود لرزيد و همان صاعقه ي آتشين کافي بود که آن ها در خانه هايشان بي جان شوند.(سوره هاي اعراف و هود و شعراء) خداي متعال مي فرمايد: قوم مدين پيامبر خود را انکار کردند، پس ما نيز آن چنان آن ها را نابود کرديم که گويا کسي در اين خانه ها زندگي نمي کرده است. روايات درباره کيفيت عذاب اصحاب ايکه چنين مي گويند: پس از آن که حضرت شعيب(ع) را تکذيب کردند و ناباورانه از او خواستند تا پاره اي از آسمان يا ابر بر آنان بيفکند، خداوند هفت شبانه روز گرماي شديد را بر آن ها مسلط کرد و باد را ساکن گرداند؛ به گونه اي که نفس کشيدن بر آنان دشوار شد و آرامش را از آنان گرفت. پناه بردن به درون خانه ها و سرداب ها و استفاده از آب و سايه نيز براي خنک شدن برايشان سودي نبخشيد. آن گاه پس از هفت روز خداوند ابري(ظله) را به سوي آنان فرستاد. اصحاب ايکه به سوي سايه ي آن ابر رو آوردند. ناگهان از آن ابر آتش باريد (صاعقه آنان را فرا گرفت) و همه آنان را نابود کرد.(الميزان ج 15 ص 313) اصحاب ايکه حضرت شعيب عليه السلام را تکذيب کردند و در پي تکذيب، آنان را عذاب فرو گرفت. روز نزول عذاب بر اصحاب ايکه به «روز بزرگ» وصف شده است.(شعراء185- 189)

+ نوشته شده در جمعه 14 خرداد 1395برچسب:مطالب مذهبی,قوم ایکه,حضرت شعیب,عذاب الهی بر چه قوم هایی فرود آمد,صاعقه آتشین, ساعت 11:55 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

قوم ثمود

قوم «ثمود» در سرزمينى ميان «مدينه» و «شام» به نام وادى القرى زندگى مى کردند، آئينشان بت پرستى و در انواع گناهان غوطه ور بودند، صالح، پيغمبر بزرگ الهى از ميان آنان برخاست، ولى آنها دست از بت پرستى برنداشتند. هنگامى که تقاضاى معجزه اى کردند، خداوند «ناقه» _شتر ماده اى_ را به طريق اعجازآميز و خارق العاده از دل کوه برآورد،ولى اين معجزه بزرگ نيز از لجاجت و عناد آنها نکاست، هم طرح نابودى ناقه را ريختند، و هم کشتن صالح عليه السلام را ; اينجا بود که حضرت صالح به آنها اخطار کرد: «سه روز در خانه هاى خود از هر نعمتى مى خواهند متمتع شوند، ولى بدانند بعد از سه روز عذاب الهى همه را فرا مى گيرد». اين سه روز، مهلتى بود براى تجديد نظر نهائى، و آخرين فرصتى بود براى توبه و بازگشت، ولى آنها نه تنها تجديد نظر نکردند، بلکه بر طغيانشان افزودند، در اينجا بود که عذاب الهى بر آنها فرو باريد، صيحه آسمانى سرزمينشان را در هم کوبيد، و همگى در خانه هايشان بر زمين افتادند و مردند

«وَ أَخَذَ الَّذينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا في دِيارِهِمْ جاثِمينَ».آن چنان نابود گشتند و سرزمينشان خاموش شد که گوئى هرگز کسى ساکن آن ديار نبود.

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 ارديبهشت 1395برچسب:مطالب مذهبی,قوم ثمود,عذاب الهی بر چه قوم هایی فرود آمد,صیحه آسمانی, ساعت 6:23 توسط آزاده یاسینی


تقویم مذهبی

 

محرم الحرام

اول محرم : اول ايام معدودات
دو محرم : ورود امام حسين عليه السلام به کربلا
نه محرم : تاسوعاي حضرت امام حسين عليه السلام
ده محرم : عاشوراي حضرت سيد الشهداء امام حسين عليه السلام
يازده محرم : بردن آل رسول به اسيري
دوازده محرم : شهادت حضرت امام سجاد عليه السلام -به قولي
بيست و پنج محرم : شهادت حضرت امام سجاد عليه السلام


صفر المظفر
يک صفر : ورود آل رسول به شهر شام
سه صفر : ولادت حضرت امام باقر عليه السلام
پنج صفر : شهادت حضرت رقيه -دختر امام حسين
هفت صفر : ولادت حضرت امام کاظم عليه السلام
بيست صفر : روز اربعين حضرت سيد الشهداء
بيست و هشت صفر : رحلت حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله
سي صفر : شهادت حضرت امام رضا عليه السلام


ربيع الاول
اول ربيع الاول : هجرت حضرت رسول به غار ثور
هشت ربيع الاول : شهادت حضرت امام حسن عسگري عليه السلام
نه ربيع الاول : اول امامت حضرت امام زمان عليه السلام
دوازده ربيع الاول : ورود حضرت رسول عليه السلام به مدينه
هفده ربيع الاول : ميلاد حضرت رسول عليه السلام
                     تولد امام صادق عليه السلام


ربيع الثاني
هشت ربيع الثاني : ولادت حضرت امام حسن عسگري عليه السلام
ده ربيع الثاني : وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها


جمادي الاولي
پنج جمادي الاولي : ولادت حضرت زينب کبري سلام الله عليها
سيزده جمادي الاولي : شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله عليها


جمادي الثاني
سه جمادي الثاني : شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله عليها
بيست جمادي الثاني : ولادت حضرت صديقه الزهرا سلام الله عليها  


رجب المرجب
اول رجب : ولادت حضرت امام باقر عليه السلام
سوم رجب : شهادت حضرت امام هادي عليه السلام
ده رجب : ولادت حضرت امام جواد عليه السلام
سيزده رجب : ولادت حضرت امير المومنين علي عليه السلام 
                 آغاز ايام البيض
پانزده رجب : وفات حضرت زينب کبري -خواهر امام حسين عليه السلام
بيست و پنج رجب : شهادت حضرت امام کاظم عليه السلام
بيست و هفت رجب : عيد مبعث حضرت رسول الله -حضرت محمد صلي الله عليه و اله  


شعبان المعظم
سه شعبان : ولادت حضرت امام حسين عليه السلام
چهار شعبان : ولادت حضرت عباس عليه السلام -پسر امام علي عليه السلام
پنج شعبان : ولادت حضرت امام سجاد عليه السلام
يازده شعبان : ولادت حضرت علي اکبر -پسر امام حسين عليه السلام
سيزده شعبان : آغاز ايام البيض
پانزده شعبان : ولادت حضرت امام زمان عليه السلام


رمضان المبارک
هفت رمضان : وفات حضرت ابو طالب عموي پيامبر اسلام
ده رمضان : وفات حضرت خديجه کبري سلام الله عليها -همسر پيامبر و مادر حضرت فاطمه الزهرا
سيزده رمضان : اول ايام البيض
پانزده رمضان : ولادت حضرت امام حسن عليه السلام
نوزده رمضان : ضربت خوردن حضرت امير
بيست ويک رمضان : شهادت حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام
بيست و سه رمضان : سوم شهادت حضرت امير


شوال المکرم
اول شوال : عيد سعيد فطر
پانزده شوال : شهادت حضرت عبدالعظيم حسني
                شهادت حضرت حمزه در جنگ احد-عموي پيامبر اسلام
بيست و پنج شوال : شهادت حضرت امام صادق عليه السلام


ذيقعده الحرام
اول ذيقعده : ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها -خواهر امام رضا عليه السلام
يازده ذيقعده : ولادت حضرت امام رضا عليه السلام
سي ذيقعده : شهادت حضرت امام جواد عليه السلام


ذيحجه الحرام
اول ذيحجه : سالروز ازدواج امام علي و حضرت فاطمه
چهار ذيحجه : ورود حضرت رسول به مکه براي حجه الوداع
هفت ذيحجه : شهادت حضرت امام باقر عليه السلام
نه ذيحجه : روز عرفه
              شهادت حضرت مسلم
ده ذيحجه : عيد قربان
پانزده ذيحجه : ولادت حضرت امام هادي عليه السلام
هجده ذيحجه : عيد بزرگ غدير خم
بيست و سه ذيحجه : شهادت طفلان حضرت مسلم
بيست و پنج ذيحجه : نزول سوره هل اتي بر رسول اکرم
+ نوشته شده در جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:مطالب مذهبی,تقویم,هجری قمری,اول ماه رمضان, ساعت 18:49 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

 

خصايص ذوالقرنين در قرآن

خلاصه آنچه در آيات از خصايص ذوالقرنين آمده اين است : 1- مردي را كه از پيغمبر پرسيدند ذوالقرنين نام داشته يعني اين نام يا لقب را قرآن از خود وضع نكرده بلكه آنان كه در باره ي وي پرسيدند اين نام را بر او اطلاق كردند و از اين روي فرموده است « ويسبلونك عن ذي القرنين » 2- خداي او را ملك بخشيده و اسباب فرمانروايي و غلبه براي او مهيا كرده است. 3- اعمال بزرگي را كه وي در جنگهاي عظيم خويش انجام داده اين سه امر است ؛ اول غربي - از بلاد خود به سوي مغرب متوجه گرديد و تا جايگاهي كه نزد او حد مغروب به شمار مي رفت رسيده و در آنجا خورشيد را بدانسان يافته كه گويي در چشمه اي فرو مي رود. دوم شرقي - و همچنان پيش رفته است تا به سرزميني رسيده كه آبادان نبوده و در آن قبايل بدوي سكونت داشته اند. سوم , به جايگاهي رسيده است كه در آن تنگناي كوهي بوده است و از پشت كوه گروهي موسوم به ياجوج و ماجوج ساكن بوده اند كه بر اهالي اين سرزمين از هر سو مي تاختند و به غارت مي پرداختند و آنان مردمي وحشي و محروم از مدنيت و خرد بوده اند. 4- پادشاه در تگناي كوه براي حفظ مردم از دستبرد و غارت ياجوج و ماجوج سدي بنيان نهاد. 5- اين سد تنها از سنگ و آجر ساخته نشد بلكه در آن آهن و مس نيز به كار رفت از اين روي سدي بلند برآمد بدانسان كه غارتگران از دستبرد بدان عاجز آمدند. 6- اين پادشاه به خداي و به آخرت ايمان داشت. 7- پادشاهي دادگر بود و نسبت به رعيت عطوفت داشت , و هنگام كشورگشايي و غلبه قتل و كينه ورزي را اجازت نمي داد از اين رو زماني كه بر قومي در غرب چيره شد پنداشتند كه او هم مانند ديگر كشورگشايان خونريزي آغاز خواهد كرد ولي او بدين كار دست نبرد بلكه به آنان گفت : هيچ گونه بيمي پاكان شما در دل راه ندهند و هر يك از شما كه عملي نيكو كند پاداش آنرا خواهد ديد. با آنكه آن قوم بي ياور و دادرسي در چنگال قدرت او بودند با ايشان شفقت كرد وبه دادگري و نيكوكاري دل آنان را بدست آورد. 8- به مال آزمند نبود زيرا هنگامي كه براي پي افكندن سد , مردم خواستند به گردآوري مال پردازند از قبول آن امتناع كرد و گفت آنچه را خداي به من ارزاني داشته مرا از اموال شما بي نياز مي ند ليكن مرا به قوت بازو ياري دهيد تا براي شما سدي آهنين بسازم.حيرت مفسران پس آن شخصيت تاريخي كه اعمال و صفات او اين است همين ذوالقرنين است ولي اين مرد كيست و چه وقت و در كجا بوده است ؟ نخستين مسئله اي كه خاطر مفسرين را به خود مشغول كرده نام يا لقب اين مرد است. چه انساني كه قرن يا قروني داشته باشد در تاريخ ديده نشده است از اين رو به حيرت فرو رفته اند و در تفسير آن علي العميا دچار اشتباهاتي شده و آرائي مختلف داده اند. بعضي گفته اند كه « قرن » در معناي لغوي آن استعمال نشده بكه بدان زمان اراده شده است از اين رو كه اين پادشاه دير زماني فرمانروايي كرده و فتوحات وي تا دو قرن كشيده است و از آن به ذوالقرنين ملقب شده است. آنگاه در تحديد مدت قرن هم اختلافاتي بيهوده به ميان آورده اند.

+ نوشته شده در شنبه 21 فروردين 1395برچسب:مطالب مذهبی,خصایص ذوالقرنین در قرآن,کوروش, ساعت 22:46 توسط آزاده یاسینی